سفارش تبلیغ
صبا ویژن

هر روز به روزیم

 


ارسال شده در توسط باز گشت جیمبو !!!

 

axduoni.blogfa


ارسال شده در توسط باز گشت جیمبو !!!

 

داستانکی دیگر از بهلول

 

berozem.parsiblog 

آورده اند که بهلول سکه طلائی در دست داشت و با آن بازی می نمو د . شیادی چون شنیده بود بهلول
دیوانه است جلو آمد و گفت :
اگر این سکه را به من بدهی در عوض ده سکه که به همین رنگ است به تو میدهم . بهلول چون سکه های او را دید دانست که آنها از مس هستند و ارزشی ندارند به آن مرد گفت به یک شرط قبول می کنم :.....

اگر سه مرتبه با صدای بلند مانند الاغ عر عر کنی !!!
شیاد قبول نمود و مانند خر عرعر نمود . بهلول به او گفت :
 تو که با این خریت فهمیدی سکه ای که در دست من است از طلا می باشد ، من نمی فهمم که سکه های تو از مس است . آن مرد شیاد چون کلام بهلول را شنید از نزد او فرار نمود .

 


ارسال شده در توسط باز گشت جیمبو !!!

برای ورود به چت روم اینجا کلیک کنید


ارسال شده در توسط باز گشت جیمبو !!!
[ نظر]